سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
 
جمعه 102 مرداد 20 , ساعت 12:47 عصر

شهید مطهری می‌گوید: از نظر قوّت و قدرت قلب و حماسه داشتن روح و نترسیدن از کشته شدن، حضرت زینب(س) یک نمونه بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به عنوان یک نمونه کامل همیشه نقل شده است.

شهید مطهری: حضرت زینب(س) نمونه عالی حماسه و شجاعت است

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، تفسیر و تحلیل حماسی از حضرت زینب (س) امری است که در دهه‌های اخیر توسط برخی از پژوهشگران دینی نظیر دکتر شریعتی و شهید مطهری صورت گرفت. تا پیش از این‌ها آنچه بیش از همه مطرح بود رنج‌ها و دردهای زینب کبری است، اما گاهی باید به حماسه‌سازی این بانوی گرامی هم التفات داشت. در ادامه سخنان مرحوم شهید مرتضی مطهری را درباره حماسه زینبی با اتکا به آثار مختلف می‌خوانید. 

شجاعت زینبی در برابر خلیفه اموی

اگر برای زن جبن به معنای یک خوی و خلق اخلاقی، خوب بود، حضرت زینب(س) می‌بایست از همه زن‌های دیگر ترسوتر و بی‌شخصیت‌تر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاک خودش بیرون نیاید. مگر دم دروازه کوفه کسی زینب را مجبور کرده بود که بیاید سخنرانی بکند؟ مگر سخنرانی قابل اجبار است؟! یا در مجلس ابن زیاد مگر کسی زینب را مجبور کرده بود که آنچنان در مقابل ابن زیاد بایستد و حتی به او ناسزا بگوید که واقعاً خطر کشته شدن خودش و کسانش وجود داشت؟! 

بالاتر از این، در مجلس یزید است با آن طنطنه و دبدبه که خیلی با مجلس ابن زیاد فرق می‌کرد، چون اولا ابن زیاد حاکم بود و یزید خلیفه، و ثانیاً ابن زیاد در کوفه بود و یزید در شام، و شام به اعتبار اینکه مجاور با بیزانس (قسطنطنیه آن وقت) بود شکوه خاصی داشت. ولی این زن اصلا اینها را به چیزی نمی‌گیرد، به یزید می‌گوید: تو حقیرتر و کوچک‌تر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو ارزش اینکه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم نیز نداری.

آیا یک زن ترسو می‌تواند این کار را بکند؟ نه. در آنجا حداکثر این بود که جان زینب در خطر بود؛ در خطر باشد. از دادن جان که نمی‌ترسید. عزت و شرفش در خطر نبود، برعکس بر عزت و شرفش با این شجاعت افزوده می‌شد.
(تعلیم و تربیت در اسلام، صفحات 124ـ123)

حضرت زینب(س) اسوه مبارزه با ظلم و دفاع از حقیقت

یکی از خصایص اخلاقی مشترک زن و مرد که لزوماً باید تذکر داده شود خُلق دفاع از حق است؛ به معنی دفاع از حقیقت که قرآن کریم تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده است: «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...» (سوره مبارکه توبه/ آیه 71) و هم به معنی دفاع از حقوق اجتماعی و ترک انظلام [و ظلم‌پذیری]. 

می‌دانیم در اسلام انظلام ممنوع است و استیفای حقوق در مقابل متجاوز، واجب: «لایحب الله الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم» (سوره مبارکه نساء/ آیه 148)

این خلق و خوی از مختصات مردان نیست، زیرا: اولاً: لسان ادلّه اعم است، ثانیاً: عقلاً انظلام زشت است و برای دو جنس زشت است و ثالثاً: سندهای زنده اسلامی حکایت می‌کند که زنان قدیسه اسلامی اینچنین بودند. احقاق صدیقه طاهره، فاطمه کبری علیها السلام و خطابه‏‌های آتشین زینب سلام‌الله علیها دلیل‏ بارزی است بر مطلب.
(یادداشت‌‏های استاد مطهری، جلد 5، صفحه 277)

زینب سلام‌الله علیها نمونه عالی حماسه و شجاعت

از نظر قوّت و قدرت قلب و حماسه داشتن روح و نترسیدن از کشته شدن، حضرت زینب(س) یک نمونه بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به عنوان یک نمونه کامل همیشه نقل شده است. 

آن چیزی که برای زن گفته‌اند که نسبت به آن عملش جبانانه و محتاطانه باشد، در مورد ترس از جان یا ترس از مال و ثروت نیست، بلکه در مورد ترس از عفاف است. آدم شجاع نمی‌ترسد، می‌گوید می‌روم حداکثر کشته می‌شوم، کشته هم شدم با افتخار است. زن در مورد کشته شدن همین جور باید باشد. 

ولی در موردی که عفتش در مقام خطر است یعنی خطرِ این است که عفتش لکه‌دار بشود، جای شجاعت نیست، چون شجاعت یعنی فداکاری. [نباید بگوید] می‌روم، بگذار عفتم از بین برود. نه، عفت یک امر شخصی نیست که به تو بگویند از آن بگذر تا از یک خودی گذشته باشی، عفت یک امری است که تو امانتدار آن هستی.

مثل این است که فردی که امین یک شی‌ء گرانبهایی است و وظیفه‌اش این است که آن شی‌ء گرانبها را به مقصد برساند، در بین راه شجاعتش گل بکند؛ به جای اینکه همه کوشش او صرف این باشد که شی‌ء گرانبها را به مقصد برساند آن را در معرض خطر قرار بدهد.
(تعلیم و تربیت در اسلام، صفحه 116)



لیست کل یادداشت های این وبلاگ